نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





http://bannerfree.loxblog.com/


[+] نوشته شده توسط Sharif در 14:19 | |







 

 

 

 

I Miss You 


You are there 
And I am here 
Thinking about how much 
I love you 

Thinking about how much 
I respect you 

Thinking about how much 
I miss you 

You are there 
And I am here 
Thinking about how much 
I cannot wait 
Until we are together again 

Thinking about how much 
I will appreciate 
More than ever 
The time 
We will spend together 

I love you


[+] نوشته شده توسط Sharif در 14:0 | |







گريه

آرامم کن

طوفانیست دریای وجودم

ببار تا خالی شوم از احساس

سیل به پا کن

دیریست خشکیده است گونه هایم

شوق گریستن درونم پر می کشد هر بار

ویرانم کن

بگذار فریادم مانند رعد،

بارور کند ابر سیاه غمناک را

خلاصم کن

از این برهه

از این آفتاب دل مرده


[+] نوشته شده توسط Sharif در 10:43 | |







بدون شرح...

 

گاه یک لبخند انقدر عمیق میشود که گریه می کنیم

 

گاه یک نغمه انقدر دست نیافتنی میشود که با ان زندگی می کنیم

 

گاه یک نگاه انچنان سنگین میشود چشمانمان رهایش نمی کند

 

گاه یک عشق انقدر ماندگار می شود که فراموشش نمی کنیم

--------------------------------------------------

رویای با تو بودن را نمی توان نوشت نمی توان گفت و حتی نمیتوان سرود

 

با تو بودن قصه شیرینی است به وسعت تلخی تنهایی

 

و داشتن تو فانوسی به روشنایی هر چه تاریکی در نداشتند

 

و...و من همچون غربت زدای در اغوش بی کران دریای بی کسی

 

به انتظار ساحل نگاهت می نشینم و می مانم تا ابد

 

وتا وقتی که شبنم زلال احساست زنگار غم را از وجودم بشوید

 

بانوی دریای من...

 

کاش قلب وسعت می گرفت شمع با پروانه الفت می گرفت

 

کاش توی جاده های زندگی خنده هم از گریه سبقت می گرفت.

 


[+] نوشته شده توسط Sharif در 10:29 | |







تنهايي..

گاهی دلم می خواهد خودم را بغل کنم!

                         

                         ببرم بخوابانمش!

                         

                       لحاف را بکشم رویش!

             

            دست ببرم لای موهایش و نوازشش کنم!

                        

                      حتی برایش لالایی بخوانم،

                       

                       وسط گریه هایش بگویم:

                        

                        غصه نخور خودم جان!

                    

              درست می شود!درست می شود!

                         

                       اگر هم نشد به جهنم...

                             

                          تمام می شود...

                      

                     بالاخره تمام می شود...!!!


[+] نوشته شده توسط Sharif در 10:26 | |







آرزوي وكتور هوگو براي شما....

...اول از همه آرزومندم كه عاشق شوي و .....


[+] نوشته شده توسط Sharif در 14:22 | |







اگر می دانستی ...

اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم سکوت را فراموش می کردی ، تمامی ذرات وجودت عشق را فریاد می کردی

اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم چشمهایم را می شستی و اشکهایم را با دستان عاشقت به باد می دادی

اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم نگاهت را تا ابد بر من می دوختی تا من بر سکوت نگاه تو رازهای یک عشق زمینی را با خود به عرش خداوند ببرم

ای کاش می دانستی و قلبم را نمی شکستی

اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم لحظه ای مرا نمی آزردیکه این غریبه ی تنها ، جز نگاه معصومت پنجره ای و جز عشقت بهانه ای برای زیستن ندارد

ای کاش می دانستی

اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم همه چیز را فدایم می کردی همه آن چیز ها که یک عمربخاطرش رنج کشیده ای و سال ها برایش گریسته ای

اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم همه آن چیز ها که در بندت کشیده رها می کردی غرورت را

.. .قلبت را

 

...حرفت را

اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم دوستم می داشتی همچون عشق که عاشقانش را دوست می دارد

کاش می دانستی که چقدر دوستت دارم و مرا از این عذاب رها می کردی


[+] نوشته شده توسط Sharif در 14:21 | |







اندوه

دیر آمدی

تمام شده ام دیگر

...بس که بلعیده ام اندوه نبودنت را

هنوز اما همانند حاتم ام

می بخشمت

...!با آنکه هزار شب بی خوابی طلب دارم از تو


[+] نوشته شده توسط Sharif در 14:20 | |







فــــريـاد

 

از اعماق وجود فریاد می کشم نه برای شنیدن

تنها برای مبارزه، مبارزه با سکوت

فریاد میکشم از اعماق قلبم بر ساحل دریای نیلگون چشمانت

در ساحل بارانی چشمانت تنها رنگ غم را میبینم

آرام شکست می خورم

و سکوت دنیایم را در بر میگیرد

فریاد، سکوت، غم و چشمانت به کناره میروند و تنها من میمانم

چگونه فریاد کشم وقتی در بند سکوت اسیرم ؟

کاش در زندان قلبت زندانی بودم و اسارت در بند سکوت را نمیدیدم

اسارتم در بندیست که قطورتر و محکم تر از تمامی بندهای دنیاست

سلولم  کوچکتر از دلتنگترین قلبهای عاشق دنیاست

دیوارهایش به بلندای امواج ترانه عشاق و میله هایش به قطوری پیوند دو عاشق

خسته ام، خسته تر از همه مسافران دره دلتنگی

به کناری میروم، آرام و تنها مینشینم و فقط به امید  فریاد یک نفر هستم، که مرا از بند این اسارت برهاند

فریاد از آن من نیست اما برای من و فقط من طنین انداز میشود

میدانم فاصله سکوت من تا فریاد تو خیلی زیاد شده است

اما منتظر می مانم، چون می دانم عاقبت فریاد تو در سکوت من طنین انداز خواهد شد

به امید رهایی یک اسیر از بند اسارت سکوت...


[+] نوشته شده توسط Sharif در 14:19 | |







Happy ValenTiNE


بی گزاره در نهاد ما نهاد
خوب می دانست تیغ تیز را
در کف مستی نمی بایست داد

Happy ValenTiNE


[+] نوشته شده توسط Sharif در 14:19 | |







........

بی بهانه تو را مرور میکنم تا خاموشیم نشان فراموشیم نباشد .


[+] نوشته شده توسط Sharif در 14:18 | |







يلدا مبـارك

یلدا، تو را دوست دارم، به اندازه همه ستاره هایى که در چشم هایت مى درخشند

اى خواستنى ترینِ شب ها!

طعم تو، به اندازه همه صبح هاى دل انگیز آفتابى بهار، شیرین است.

[+] نوشته شده توسط Sharif در 14:11 | |