نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





دوستت دارم تا مرگ

 

کارت پستال درخواستی


[+] نوشته شده توسط Sharif در 5:34 | |







تنهايي حق من نبود.


[+] نوشته شده توسط Sharif در 5:32 | |







نتـــــــــرس . . .

اگـــــــر هم بخـــــواهم


از ایـــن دیــــــــوانـه تـر نمیــشوم!


گفـــــته بودم بی تـــو سخــــت میگــــــذرد بـی انـصـاف!


حـــــرفم را پس میگــیرم


بــی تــــــو انگـــــــار اصـلا نمـیگــــــذرد

 


[+] نوشته شده توسط Sharif در 7:53 | |







دنيا

دنياي دست ها از هر دنياي بي وفا تر است.

امروز دست هايت را مي گيرند.

قصه ي عادت كه شدي.

همان دست ها را برايت تكان مي دهند.


[+] نوشته شده توسط Sharif در 7:35 | |







دل نداری!!!؟؟

خیلی وقته دیگه زندگی خوش نمی گذره… فقط… میگذره
.
.
.
بارآخر،من ورق رابادلم بر میزنم!بار دیگرحکم کن ! امانه بی دل! بادلت،دل حکم کن !
حکم دل::
هر که دل دارد بیاندازد وسط !
تا که ما دلهایمان را رو کنیم ! دل که روی دل بیافتاد،عشق حاکم میشود !
پس ،به حکم عشق بازی میکنیم .
این دل من ! رو بکن حالا دلت را…!
دل نداری!!!؟؟؟
بر بزن اندیشه ات را…حکم لازم . دل سپردن ، دل گرفتن هردو لازم !!!


[+] نوشته شده توسط Sharif در 7:3 | |







کهنه فروش

 
کهنه فروش تو کوچمون داد میزد:
 
 
 "چراغ کهنه میخریم....
 
 
 وسایل شکسته میخریم"

بی اختیار داد کشیدم
 
 کهنه فروش قلب شکسته میخری؟
 
با یه لبخند تلخ گفت:
 
 اگه ارزش داشت که نمیشکست.....
 

[+] نوشته شده توسط Sharif در 6:59 | |







بی عشق سر مکن که دلت پیر می شود

گاهی نفس به تیزی شمشیر می شود

از هرچه زندگیست دلت سیر می شود

گویی به خواب بود جوانیمان گذشت

گاهی چه زود فرصتمان دیر می شود

کاری ندارم آنکه کجایی چه می کنی

بی عشق سر مکن که دلت پیر می شود

[+] نوشته شده توسط Sharif در 6:59 | |







شرمنده ام از روی شما بد غزلی شد

از عشق مکن شکوه که جای گله ای نیست

بگذار بسوزد دل من مسئله ای نیست


 

من سوخته ام در تب ، آنقدر که امروز

 

غمدیده ترین عابر این خاک منم من

جز بارش خون چشم مرا مشغله ای نیست

 


 

در خانه ام آواز سکوت است ، خدایا

مانند کویری که در آن قافله ای نیست

 


 

می خواستم از درد بگوییم ولی افسوس

در دسترس هیچکسی حوصله ای نیست

 


 

شرمنده ام از روی شما بد غزلی شد

هرچند از این ذهن پریشان گله ای نیست

 




[+] نوشته شده توسط Sharif در 12:23 | |







عشق............


[+] نوشته شده توسط Sharif در 12:22 | |







خواهم که جاودانه بنالم به دامنت

بگذار سر به سینه ی من تا که بشنوی

آهنگ اشتیاق دلی درد مند را

شاید که بیش از این نپسندی به کار عشق

آزار این رمیده ی سر در کمند را

بگذار سر به سینه ی من تا بگویمت

اندوه چیست، عشق کدامست، غم کجاست

بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان

عمریست در هوای تو از آشیان جداست

دلتنگم، آنچنان که اگر بینمت به کام

خواهم که جاودانه بنالم به دامنت

شاید که جاودانه بمانی کنار من

ای نازنین که هیچ وفا نیست با منت

تو آسمان آبی آرامو روشنی

من چون کبوتری که پرم در هوای تو

یک شب ستاره های تو را دانه چین کنم

با اشک شرم خویش بریزم به پای تو

بگذار تا ببوسمت ای نوشخند  صبح

بگذار تا بنوشمت ای چشمه ی شراب

بیمار خنده های توام ، بیشتر بخند

خورشید آرزوی منی ، گرم تر بتاب


[+] نوشته شده توسط Sharif در 12:18 | |



صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد